به دوستش گفته بود: «من میروم و شهید میشوم و پیکرم چند روزی در بیابان میماند. وقتی پیکرم را برای شما آوردند، پدرم را بالای سرم بیاورید تا من را حلال کند و بگوید که دیگر مایه آبروی او شدهام. پیکرم را در همان نقطهای که حد شلاق بر من جاری شد، قرار دهید و فرزندم رضا را روی تابوتم بگذارید تا ببیند پدرش بعد از توبه به درگاه خدا و عشقی که از امام حسین (علیه السلام) در وجودش جاری شد، به چه مقامی رسید که خدا توبه کنندگان را دوست دارد.»